تحلیل گاردین از بحران تازه هستهای : ایران در رأس لیست حمله نظامی آمریکا
روزنت " روز " : ايران، بدون احساس شرمساری از اهداف بلند پروازانه هستهای خود، در رأس ليست حمله بعدی آمريکا قرار دارد. آيا فضای حاکم بر اين کشور نگران است يا مبارزه جويانه ؟ جيمز ميک به منظور روحانيون تندرو، ليبرالهای تهران، مسجدی ها، کارگران و فقرا پی برده است و پژواکهای شگفت آور دشمن ابرقدرت ايران را در ايرانيان می يابد
از يک نظر گاه ايران چنين تحليل می شود: امن، بی خطر و کمی نفسانی. اين ديدگاه درستی است و تنها يکی از بیشمار ديدگاههای صحيح درمورد اين کشور قدرتمند و غرق در نفت به شمار می رود، ديدگاههايی که برخی از آنها مطلوب و برخی ديگر هولناک هستند. مدتهای طولانی برای کشورهای غربی خيلی مهم نبود که بدانند در ايران چه می گذرد، با اين حال ايران و غرب از طريق رسانه های تحريف کننده نطق ها و شعارهای سياسی، ماهواره و اينترنت به نظاره يکديگر می نشينند. موج ايرانيان جوان و تحصيل کرده غرب به ايران جديد بازگشته اند. آنها پلی ميان شکاف فرهنگی ايران و غرب هستند. با اين وجود آيا آنها هم برداشت گمراه کننده ای از داخل تهران ارائه می دهند؟ برداشتی که نشان می دهد تا چه اندازه ايران تغيير کرده است؟
سوء تفاهم متقابل ايران و آمريکا نسبت به يکديگر در اوج خود قرار دارد. آمريکا نگران است تمايلات هستهای ايران با دستيابی تهران به تسليحات اتمی پايان پذيرد. آمريکا اکنون فاقد نيروی انسانی برای حمله به ايران است و اخيراً جورج بوش پيشنهادات حمله قريب الوقوع به ايران را " صرفاً مضحک " برشمرد. با اين وجود، آمريکا از هر طرف به دو کشور هجوم آورده است؛ ايران تنها کشور از شش " پايگاه استبدادی "، به تعبير کاندوليزا رايس، به شمار می رود که شانس دستيابی به تسليحات اتمی را دارد، اما تاکنون به آنها دسترسی پيدا نکرده است. اگر بوش ليست بمباران بعدی را در اختيار داشته باشد، ايران در رأس آن قرار دارد
زندگی با وجود تهديد واشنگتن چگونه است؟ تهديد حمله آمريکا، حتی حملات محدود به تأسيسات شناخته شده هسته ای ايران، هم برای ليبرالها و هم برای محافظه کاران ايران نگران کننده است.در ميان تحولات چند سال اخير دو مورد افکار عمومی ايران را تحت تاثير قرار داده است و باعث شده افراد خوش بين چنین تحليلی ارائه دهند که احتمال قبضه قدرت توسط روحانيون کمتر شده است. مورد اول قضيه زهرا کاظمی است و مورد دوم قضيه هاشم آقاجری، تاريخدان جناح چپ و سرباز مجروح جنگ ايران و عراق
وکيل آقاجری، در دفتر خود در تهران به من گفت: " اين مورد (آقاجری) آزمايش خوبی برای ايران بود. اگر روحانيون و متحدان آنها می توانستند حکم را اجرا کنند، اين کار را انجام میدادند. يکی از روحانيون عالی رتبه، آيت اله نوری همدانی، در آن زمان گفت که آقاجری از سلمان رشدی هم بدتر است، چرا که رشدی به خدا و محمد پيامبر افترا بست، اما آقاجری به روحانيون افترا می بندد. " وي معتقد است رويدادهای خارجی کمک کرد تا افکار آخوندها را متمرکز کند. وی افزود: " دو دولت مستبد که هر دو دارای ديدگاههای اصولگرا و مذهبی هستند، يکی در افغانستان و ديگری در پاکستان، تغيير کرده اند. دولت افغانستان به کلی تغيير کرده است و دولت پاکستان به تدريج تحول می يابد. نيروهای ائتلاف نيز دولت عراق را که از ايدئولوژی ملی گرايی و مذهبی برخوردار بود، از ميان برداشته است. تغييرات ديگر در مقياس جهانی رخ داده اند؛ به عنوان مثال يوگسلاوی، گرجستان، اوکراين و اخيراً لبنان و قرقيزستان. همه اين تغييرات به مردم اطمينان خاطر می دهد که استبداد در هيچ لباسی پا بر جا نخواهد بود و ايران به مانند گذشته نيست
ممکن است اين تغييرات برای يک جنگ طلب امريکايی که بر مداخله نظامی در ايران تأکيد می کند به منزله نوای موسيقی باشد. با اين وجود، اين ديدگاه وکیل آقاجری نيست. ديدگاه او استدلالی است که در تهران تايمز می شنويد: ايران از درون در جهت دموکراسی حرکت می کند. بگذاريد امريکا و اروپا در زمينه حقوق بشر به ايران فشار بياورند، اما حمله نظامی فقط زمان را به عقب می برد. او هم چنين معتقد است که اگر دولت با احترام بيشتری با مردم خود و افکار جهانی برخورد کند، نگراني های برنامه هسته ای ايران از ميان خواهد رفت
ممکن است به نظر برسد که بر صحن نمايش تمايلات هسته ای ايران، اروپا نقش آدم خوب و امريکا نقش آدم بد را بازی می کند. از ديدگاه یکی از دانشجویان تحکیم وحدت به نظر می رسد که آمريکا برخلاف اروپا نگران مردم است. " به نظر می رسد آمريکا خيلی بيشتر از کشورهای اروپايی در خصوص مسئله حقوق بشر در ايران از خود حساسيت نشان داده است. به نظر می رسد اين کشورهای اروپايی که با ايران وارد مذاکره شده اند، بيشتر به کسب منافع مالی علاقمندند. " او معتقد است که پاسخ اين مشکلات در دست ايران است: اگر ايران دموکرات تر شود، دنيا ادعای ايران را باور خواهد کرد که در پی تسليحات اتمی نيست
چه خواهد شد اگر امريکا پيش از موعد دست به کار شود و تأسيسات هسته ای ايران را بمباران کند ؟ او می گويد: " اين امر مشکل ساز خواهد شد. در مورد عراق و افغانستان گروههايی در داخل کشور وجود نداشتند تا روی پايه ريزی دموکراسی کار کنند. اما ايران کاملاً متفاوت است. نهضتهايی وجود دارند که از داخل روی برپايی دموکراسی کار می کنند. حتی حمله محدود نظامی آمريکا دموکراسی ايران را متوقف می کند و بهانه به دست محافظه کاران می دهد تا " امنيت " را در کل کشور برقرار کنند. "......
به نظر می رسد ساختار سياسی ايران طوری طراحی شده است تا بيگانگان را سردرگم کند. در ايران دو نظام موازی وجود دارد: نظام سکولار- دولت، رئيس جمهور منتخب و مجلس منتخب- و نظام مذهبی که شامل رهبر غيرمنتخب و شورای نگهبان غيرمنتخب است. دولت سکولار تحت رياست جمهوری خاتمی، مسئوليتهای زياد و قدرت اندکی در اختيار دارد. نظام مذهبی تحت رهبری آيت اله خامنه ای از قدرتهای عظيم و مسئوليتهای کمی برخوردار است. در هر مسئله ای که حائز اهميت باشد- قوانين، انتصاب قضات، سياست خارجی و اينکه چه کسی می تواند در انتخابات شرکت کند- حرف آخر را رهبر می زند........
تاکنون اين بر داشت را نداشته ام که ايران احساس مي کند که به وسيله آمريکا محاصره شده است، اگرچه آمريکا در چهار کشور از هفت کشور همسايه پايگاههای نظامی دارد. به نظر می رسد که ايران با همه سرکوبگری هايش در قياس با همسايگان حامی آمريکا جزيره ليبراليسم و آرامش نسبی باشد. .....
در خصوص برنامه هسته ای ايران، احتمالاً دولتهای غربی می توانند با ايرانی که نيروگاه غيرنظامی برق اتمی در اختيار دارد، زندگی کنند. اما واشنگتن نمی پذيرد که ايران علناً اعلام کند که خواهان تسليحات اتمی است. اين است که عملکرد نيروگاه نطنز دوگانه جلوه می کند. همانگونه که ايرانيان ادعا می کنند، اين نيروگاه میتواند ابزاری برای توليد سوخت غيرنظامی هستهای باشد. بعلاوه، همانگونه که آمريکا و اسرائيل و بيشتر اروپاييان مظنون هستند، اين نيروگاه می تواند ابزاری برای توليد مواد تسليحات اتمی باشد. اين واقعيت که ايران وجود خارجی اين نيروگاه را تا سه سال قبل مخفی کرده بود، چندان اميدبخش نيست
با تاجری گفتگو کردم که روحانيون اصولگرا، فساد آنها، قوانين سفت و سخت و سياست خارجی ماجراجويانه ايران را تحقير می کرد، اما لزومی برای برقراری دموکراسی نمی ديد و معتقد بود که ايران بايد بمب هسته ای داشته باشد. با معلمی گفتگو کردم که معتقد بود بازگشت سلطنت قبل از انقلاب بهترين ايمنی در برابر فساد است. و با ايرانيانی گفتگو کردم که کاملاً سياست را کنار گذاشته اند و فساد، بيکاری و مواد مخدر آنها را ناراحت کرده است
در ابتدای ديدار خود از ايران با يک باستانشاس بازنشسته ملاقات کردم. داستان زندگی او ديدگاههای متناقض ايرانيان از خشم، عاطفه و کنجکاوی نسبت به ابرقدرتی که هم اکنون با آنها مخالف است را ترسيم می کند. در زمان شاه، دهه ها دوشادوش باستانشناسان خارجی خصوصاً آمريکايی ها کار کرد. او خوشحال است از اينکه علم از آنها آموخته است و سرخورده است از اينکه خدمتگزار قدرتهای استعماري بوده و به اجنبی ها کمک کرده است تا عزت و افتخار تاريخ ايران ( آثار باستانی ) را به يغما ببرند. اما او، حامی پروپا قرص حق ايران برای دستيابی به فن آوری هسته ای و البته کمتر علاقه مند به تسليحات اتمی است. سوال کردم چه پيامی برای بوش دارد؟ او گفت: " به عنوان يک باستانشاس، بسياری از اماکن باستانی ابرقدرتهای کهن را ديده ام. زمانی بود که داريوش کبير بر اين کشور حکومت می کرد. مرزهای ايران از دانوب تا هند و از سویی تا مصر کشيده می شد. حالا ديگر آن ابرقدرت در کار نيست. هيچ ابرقدرتی تا ابد پا بر جا نخواهد ماند
همانگونه که امروز دنيا می داند، احمدی نژاد در دور دوم انتخابات رفسنجانی را مغلوب کرد. قدرتهای احمدی نژاد به عنوان يک رئيس جمهور محدود و اهداف او ناشناخته است
او آشکارا بر حق ايران برای دستيابی به فن آوری هسته ای تأکيد کرده است. آنچه که کاخ سفيد را معذب می کند، آن است که مبارزه انتخاباتی احمدی نژاد و شيوه پيروزی او کاملاًآمريکايی بود. يک محافظه کار اجتماعی، ميهن پرست خداترس و فردی عادی، احساس کمابيش مغلوب شده زندگی را به رأی دهندگان بی ميل به تجددگرايی عرضه کرد و به دنبال کانديدايی به عنوان سپر بلا گشت تا لرزه به اندام مرفهين بی درد و نخبگان سرمايه دار و ليبرال دوستدار اجنبی بياندازد. وقتی بوش قصد می کند در مورد ايران تصميم گيری کند، انعکاس تصوير خود را در آيينه ايران می بيند
منبع:گاردين؛۳۰ ژوئيه
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home