مطالبه محوری ، اسب چوبی تا قلب دشمن
اگر اپوزیسون، دست از برخی لجاجت و تک بعدی نگری ها بر دارد و توان بیشتری در معرفی ، گسترش و دامنه دار کردن " گفتمان مطالبه محور " که مردم را در راه پیکار سیاسی هدفمند تر می نماید مصروف دارد، و به واقع بتواند رسالت بیان شده در شعارهایش را به نیکوئی بر دوش کشد، این زمینه و ظرفیت موجود است که " اسب چوبی را تا قلب تروا پیش براند " .
مطالبه محوری ، اسب چوبی تا قلب دشمن
آن بخشی از فعالین سیاسی که حتی بر حسب تصادف هم تخفیفی در افکارشان دیده نمی شود ، این روزها با مطرح شدن " گفتمان مطالبه محور " به عنوان تاکتیک ادامه ی راه مبارزه ، سخت بر آشفته شده اند . این عده که البته در اقلیت به سر می برند شدیدا نسبت به تحریم انتخابات کمر همت بسته اند و از هر طریقی بر این باور خود که نباید پای صندوق ها حضور داشت اصرار می ورزند و از سوی دیگر طرح گفتمان مطالبه محور گوئی ایشان را ازدلخوشی و آرامش خود جدا ساخته است . این از فحاشی و درشت گوئی های ایشان در این مدت اخیر پیداست . ایشان به خوبی احساس نموده اند که با تعریف و تاکتیک های نوین در مبارزه ، به صورت بدیهی و ناخود آگاه از جرگه ی کسانی که تعریف فعال سیاسی در موردشان صدق می کند ، خارج گشته اند . عمده این است که در گذشته، شخص یا تشکل هائی را که صرفا با زنده باد ومرده باد و یا به کار بردن شدت لحن در برابر حکومت به مقابله و صف آرائی دست می زدند به عنوان فعال سیاسی شناخته می شدند ولی اینها امروزه دیگر به تنهائی اسباب این را پدید نمی آورند . امروز حرکت های سیاسی به آن سطح از بالندگی رسیده است که برای نقطه ی شروع تعریف ، این مهم که ( تنها ) نباید حکومت را مورد هدف قرار داد ، بلکه باید یک مجموعه از جریانات موازی ( که حکومت تنها یکی از آنهاست ) را با یک گروه از راهکار های به هم پیوسطه از سوی مخالفین به تقابل کشید ، را به عنوان یک اصل مورد بهره برداری در تدوین راهکار و تاکتیک مبارزه مورد توجه و به اصطلاح الزاما گزینه ی همیشه روز میز در نظر گرفت . اینهمه باعث می شود که به جای تشویق برای حضور ( با طرح انتخاب میان بد و بد تر ) یا تحریم از سر غضب انتخابات و تعیین تکلیف برای مردم در داخل ، زاویه ی معقول خود را در جهت گیری به سمت مسائل درون مرز بشناسیم . منظور ابدا ریختن آب به آسیای انتخابات یا دعوت مردم به آن نیست ضمن آنکه تحریم کردن انتخابات هم بیشتر لجاجت پسر بچه ای را می ماند که از دور سنگ پرتاب می کند . اگر این را بپذیریم ، برای اپوزیسونی که در خارج از مرز اصلا نمی خواهد و نیز نمی تواند در انتخابات شرکت کند ، ( که انتخابات بازی ما نیست ) و این در اختیار مردم داخل است که شرکت کنند یا نکنند ، بهتر می توان عمل کرد و با عدم ایجاد تعدد گلوگاه های موافق و مخالف ، ایشان ( حد اقل آن بخش که با خارج در ارتباط هستند ) را سر در گم و مردد نساخت . دغدغه ی مردم آن شده است که رای بدهند یا ندهند و این به صلاح پویائی جامعه ی مدنی نیست . زیرا مردم را از تفکر در مورد عواقب رای دادن یا ندادن باز می داریم و قدرت تحلیل مردم را در شناخت راه و یا پیش بینی اوضاع ، درگیر بازی زنده باد و مرده باد می کنیم و این در شرایطیست که یا زنگی ی زنگ یا رومی روم و تنها از یک بعد به مسئله پرداختن نمی تواند چاره ی مواجهه با هزار سوی حکومت اسلامی باشد که هر وجه آن نیاز مند تصمیم و راهکاری به خصوص است . پس به جای اینکه برخی از دوستان در خارج از مرز ها نسخه ی خود را برای مردم داخل تجویز کنند و برای ایشان خط معین نمایند ، پسندیده و دلسوزانه این است که متعهد در ایجاد فضا برای بالا بردن افق دید مردم ، در حصاری به نام ایران زیر سیطره ی رژیم اسلامی شوند. نبض عمل آنجاست و مردم درون مرز در نهایت تعین کننده ی سرنوشت هستند . هر چند برون مرز می تواند یاور و در خدمت درون مرز باشد .
***
آنچه که امروز در فضای سیاسی / اجتماعی ایران ، جریان دارد و متعاقب آن گفتمانیست که می رود به بعد غالب بدل گردد بی تردید یکی از پیشرفته ترین ، در نوع خود می باشد که تشابهات زیادی در آن به روند انقلاب مشروطه در حدود یکصد سال پیش مشهود است که البته جهش های فراوانی را نسبت به آن جریان دراین می توان دید که بر اهمیت هایش می افزاید. حضور پر رنگ " زنان " و نیز سایر اقشار جامعه در غالب طیف ها و حتی صنف ها بر این مدعا و نیز دادن رای به این جهش و پیشرفت اعتبار می بخشد . از دیگر سو همانگونه که از دیر باز بر مقولاتی مانند مبارزه ی بدور از خشونت و نافرمانی مدنی به عنوان محور هائی ضروری برای رویاروئی با رژیم ، که دارای تدبیر کاستن از خسارت های متوجه ملت می باشند ، یاد شده است ، امروز با پیش کشیدن مباحثی نظیر گفتمان مطالبه محور ، ریشه گسترانی این محورها که تا چندی پیش در حد تئوری بودند به وضوح نمایان است . اما آنچه که در بخش دیگر این جریان و بنا بر مقتضیات زمان و مکان و کیفیت رفتاری دشمن در این اثنی پدید گشته که البته می توان آن را ابتکار عمل فعالین جامعه ی مدنی و نیز تلاشگران سیاسی دانست ، بخشیست تکمیلی که بر دو محور پیشین افزوده شده است که چیزی جز " نافرمانی فرهنگی " همجوار نافرمانی مدنی نمی باشد . در نمونه های نافرمانی مدنی، دشمن را می شد از خودی تمایز داد. بریتانیائی ها از هندی ها و چکمه پوشان از مردم عادی در شیلی و سفید پوستان از سیاهان آفریقای جنوبی قابل تشخیص بودند که در روند کلی حرکت سهولت های فراوانی را در بر داشت ،بر خلاف آنچه در ایران می گذرد زیرا ریشه ی اصلی توان حکومت گران در ذهن خود ماست و این اساسا پایگاه این قشر می باشد . پس هر کدام از ما حتی بدون اینکه خودمان بدانیم یا بخواهیم دررفتار و عادت های روز مره ، بخشی از ذهنمان را در خلع توان یا توجه وارسی کننده کیفیت جهت بررسی صحت و سلامت محتوای اندیشه ، برای بهره جستن قشریون حاکم داریم و همین آنها را بس که تا اینجا سی سالی را بر ما حکم رانده باشند زیرا تا بدین اندازه به صورت محسوس یا نامحسوس بین خودی و دشمن تلفیق ایجاد گشته .
اما ارتباط اینها با گفتمان مطالبه محور در این است که علاوه بر چالش نمودن حکومت ، از آنجا که این مطالبات در ارتباط تنگاتنگ با خواست های عموم مردم است ، ضمن پویا کردن جامعه ی مدنی و در اجبار به جوابگوئی قرار دادن حکومتگرانی که بهیچوجه عادت به آن ندارند و این از دستپاچگی ایشان در مواجهه با پرسشگری هویداست ، به این توده ی گسترده اما بی شکل ، می رود که به تدریج سمت و سوئی بدهد و نیز وسعت تماس اکثریت خاموش را با جریانات تعیین کننده ی سرنوشت سیاسی بالا ببرد . از دیگر سو اگر پرسشگری و پاسخجو بودن تا بدان اندازه که لازم است تقویت گردد و به نقطه ی تمرکز برسد می توان جهش عظیم دیگری را در روان اجتماعی جامعه ی ایرانی شاهد بود ، یعنی عدم سرمایه گزاری همه جانبه مردم در راستای صف کشیدن از پس یک رهبر فرهمند و این میل نامطلوبیست که متاسفانه در ما ایرانیان وجود دارد .
جان کلام اینکه چشم انداز آینده با برخواستن چنین روندی در راه زدودن نه تنها این رژیم که در باور من تنها رو بنائیست از یک جریان ریشه دار، روشن تر از گذشته به نظر می رسد . اگر اپوزیسون، دست از برخی لجاجت و تک بعدی نگری ها بر دارد و توان بیشتری در معرفی ، گسترش و دامنه دار کردن " گفتمان مطالبه محور " که مردم را در راه پیکار سیاسی هدفمند تر می نماید مصروف دارد، و به واقع بتواند رسالت بیان شده در شعارهایش را به نیکوئی بر دوش کشد، این زمینه و ظرفیت موجود است که " اسب چوبی را تا قلب تروا پیش براند " . مضافا اینکه می توان با بهره جستن از هر فرصتی حکومت را دستخوش بحران های زیر بنائی کرد و رژیم را " درون ریز" نمود ، این روز ها مقوله ی انتخابات یکی از فرصت های مناسب حمله ی مدنی توده ی مردم به رژیم است . بهره جستن از دعوای قدرت بین سران و جناح های حاکم به ایجاد زمینه برای مداخله ی جامعه ی مدنی بیش از پیش در روند امور سیاسی و خط دادن به جریانات ، موضوعیست که در دستور کار پیگیران گفتمان مطالبه محور است . هر چند که نتیجه ی انتخابات مورد تائید نمی باشد زیرا انتصابی بیش نیست بین کاندیدا هائی بی صلاحیت و گذشته از فیلتر شورائی که نگهبان منافع نظام ضد مردمی و ارانیست و دغدغه ای جز حفظ قدرت آنهم در دست ولایت فقیه ندارد . باید از فرصت ها بهره جست و پای مردم را در بازی سیاسی باز کرد . حتی اگر انتخابات نمایشی رژیم باشد .
علی عالم زاده
سوئد / 2009-06-10
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home