ساعتي با كودكان فقر در كوچه پسكوچه هاي كرج : رؤياهاي دست نيافتني در كيسه هاي نان خشك
با تابيدن خورشيد بر تارك ارتفاعات منطقه «عظيميه» كرج، تعدادي كودك و نوجوان نفس نفس زنان چرخ دستي ها را از سينه كش حسن آباد به سوي بالا مي رانند تا به ناني برسند كه از ته سفره هاي باقي مانده است و اين كار هر روزشان است آنان پس از رسيدن به ده حسن آباد خانه به خانه فرياد «نون خشكيه» را سر مي دهند شايد پس از گشوده شدن دري، چند تكه نان خشك نصيبشان شود.چهره هاي آفتاب سوخته، لباسهاي كهنه، قامتهاي نحيف و دستهاي ترك خورده وجه مشترك ظاهر آنهاست كه بين ۶ تا ۱۸ سال سن دارند.اغلب آنان اعضاي چند خانواده، فاميل يا همسايه هستند كه به صورت دسته جمعي به اين كار روي آورده اند.با شنيدن صداي زني كه مي گويد: «آي نون خشكي، كيلويي چند مي خري؟» كودك بلافاصله چرخ دستي را متوقف مي كند و به سمت در منزل مي رود.او با زباني كودكانه جواب مي دهد: «خانم نون خشكاتو بيار، هر جوري باشه مي خريم» ، بعد هم چهار كيلو نان خشك تحويل مي گيرد.زن اما با مهرباني توام با ترحم به كودك مي گويد: «مادرت چطور راضي به كار كردن تو شده؟ تو الان بايد در خانه يا مدرسه باشي نه در اين هواي سرد دنبال نون خشك؟»دستان كودك از شدت سرما مي لرزد و ريزش آب بيني امانش نمي دهد، اما در مقابل صحبتهاي زن ساكت است و به كار خود ادامه مي دهد، گويا مي خواهد بگويد كه تو كجا از وضع ما خبر داري؟سر صحبت را با كودك باز مي كنم، نامش محمود است و ۹ ساله او در هل دادن گاري در جاهاي ناهموار و جمع آوري نان خشك از در خانه ها به دو برادر ديگر خود كمك مي كند.محمود، مجيد، موسي، خداداد، رحيم، سالم و نورسعيد به عنوان اعضاي كاروان گاريها مي گويند: فاميل هستيم و خانواده هايمان چند سالي است كه از مناطق شرقي كشور به كرج مهاجرت كرده اند.بيكاري، بيماري پدر، فقر مالي خانواده و نداشتن سرپناه، واژگاني است كه بر زبان تك تك آنان جاري مي شود.يكي از آنان مي گويد مدرسه را ول كردم، ديگري از الفباي خواندن و نوشتن اظهار بي اطلاعي مي كند و بعدي با پوزخندي مي گويد: «مدرسه به چه درد مي خوره؟ اينجا پول براي سير شدن شكمها، خريد لباس و داشتن سرپناه مهمه» .رحيم، گاري كش درباره رفتن به مدرسه مي گويد:«آقا چطور درس بخوونم، پدرم كارگر ساختمونه هشت تا خواهر و برادرم آب و نون مي خوان اون وقت شما از مدرسه و درس و كتاب حرف مي زني؟»او به همراه ديگر دوستانش با جمع آوري نان خشك، آنها را به مراكز خريد در شهر كرج مي فروشند و از اين طريق روزانه بين ۲ تا ۴ هزار تومان درآمد دارند.اين نوجوان ۱۵ ساله، آرزو مي كرد كه بتواند درس بخواند، معمار ساختمان شود و به پول زيادي برسد و با آن خانه اي براي خانواده اش بسازد هر چند كه خودش مي گفت: «اينا همه ش خياله» .معاون امور اجتماعي بهزيستي كرج در همين زمينه به خبرنگار ايرنا گفت: اصولاً كودكان آسيب ديده اجتماعي به دو دسته كودكان خياباني و كودكان كار تقسيم مي شوند.ناصر زماني تصريح كرد: كودكان خياباني بيشتر به سمت بزهكاري مي روند و كودكان كار در كارهاي سخت مشغول فعاليت مي شوند.وي گفت: بخشي از اين كودكان در واقع فرزندان طلاق هستند يا پدر خانواده معتاد است و در زندان به سر مي برد.زماني افزود: بخش ديگري از اين كودكان متعلق به خانواده هاي پرجمعيت و ناتوان مالي هستند كه بناچار براي تأمين معاش به كارهاي سخت روي مي آورند. وي گفت: طبق قانون، سازمان بهزيستي مسئوليت شناسايي، جمع آوري و ساماندهي اين كودكان را بر عهده دارد
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home